این نوشتار، روایتی است کوتاه از زندگی پربار استاد فقید، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علیاکبر الهی خراسانی؛ عالمی که داستان حیاتش، قصه فضیلت، مبارزه و سازندگی فرهنگی بود.
بنیانهای یک شخصیت چندوجهی
مرحوم استاد الهی خراسانی سال ۱۳۲۱ شمسی در شهر تاریخی نیشابور و در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش، با عزمی راسخ برای پیمودن مراتب عالی دانش دینی به مشهد مقدس هجرت کرد. حوزه علمیه مشهد در آن روزگار، محفل تلاقی بزرگترین اساتید و مجمع مکاتب گوناگون فکری بود و او در چنین کانون جوشانی، توفیق یافت شخصیت علمی خود را در محضر استوانههای علم و معنویت بنا نهد.
او مبانی ادبیات عرب را نزد ادیب ثانی، شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری استوار ساخت؛ روح تعهد اجتماعی و مبارزه را از استاد مجاهدش، شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد به ارث برد و در محضر آیات عظام سید محمدهادی میلانی، سید عبدالله شیرازی، حسین وحید خراسانی و اسماعیل صالحی مازندرانی، مبانی فقه و اصول را به کمال آموخت. همزمان، از مکتب معرفتی خاص خراسان که بر اصالت وحی تأکید داشت، نزد بزرگانی چون آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیتالله میرزا جوادآقا تهرانی بهرههای عمیق برد. شاگردی در محضر این مجموعه کمنظیر از اساتید، از او عالمی چندبعدی ساخت که معرفت دقیق علمی را با مجاهدت اجتماعی و سلوک معنوی درآمیخته بود. ثمره این دوره از تلاش خالصانه، کسب عالیترین مدارج حوزوی و دریافت اجازات اجتهاد، نقل حدیث و امور حسبیه از مراجع و اساتید تراز اول آن دوران بود که خود، گواهی بر بلوغ علمی و عمق دانش او داشت.
عالمِ میداندار؛ در سنگر نهضت
در منظومه فکری استاد الهی خراسانی، علم هرگز از حیات اجتماعی و تعهد سیاسی جدا نبود. در دورانی که بسیاری از اهل علم، رسالت خود را در حصار درس و بحثهای مرسوم تعریف میکردند، او عمیقاً باور داشت حوزه باید نبض تپنده جامعه و پایگاه بیداری ملت باشد. این اندیشه، او را در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ به یکی از بازوان فکری و اجرایی نهضت اسلامی در خراسان تبدیل کرد.
وی در کنار استاد مبارزش، شهید هاشمینژاد و دیگر علمای متعهد، در تدوین بیانیههای روشنگرانه علیه استبداد پهلوی نقشی کلیدی ایفا کرد و به عنوان حلقه وصلی امین، خطوط فکری رهبری نهضت را برای بدنه روحانیت و مردم تبیین میکرد. وفاداری او به این مسیر، تنها به فعالیتهای منطقهای محدود نماند. در سال ۱۳۴۲، پس از آزادی امام خمینی(ره) از حبس، به همراه استادش آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی و جمعی از علمای مشهد، برای تجدید بیعت و دریافت رهنمودهای تازه به قم شتافت. این تعهد در سالهای بعد نیز استمرار یافت؛ چنانکه سال ۱۳۵۵، در اوج خفقان و در شرایطی پرمخاطره، خود را به نجف اشرف رساند تا در دیداری مفصل، از نزدیک با رهبر نهضت به گفتوگو بنشیند و پیمان خویش را با آرمانهای انقلاب تازه کند.
چرخش بزرگ؛ از مبارزه تا سازندگی
با پیروزی انقلاب اسلامی، فصل نوینی در حیات فکری و اجتماعی استاد الهی خراسانی آغاز شد. دغدغه او که تا دیروز معطوف به مبارزه سیاسی بود، اکنون به افقی والاتر یعنی سازندگی معرفتی و بازسازی زیربناهای فرهنگی کشور تغییر جهت داد. او سیاست را نه هدف، که ابزاری برای خدمت به دانش و فرهنگ میدانست و از همین رو به جای آنکه شیفته مناصب اجرایی صرف شود، همت خود را بر تقویت بنیانهای فکری نظام اسلامی متمرکز کرد.
این رویکرد حکیمانه، نخستین بار در مسئولیت حساس او به عنوان رئیس شورای نظارت بر انتخابات استان خراسان در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ تجلی یافت. در آن دوران پرالتهاب که کشور درگیر جنگ و استقرار ساختارهای نوین بود، او با منش اخلاقی کمنظیر خود، عدالت، صداقت و بیطرفی کامل را در عمل نشان داد و الگویی ماندگار از یک مدیر اسلامی متعهد و فراجناحی را به یادگار گذاشت.
با این حال، نقطه عطف زندگی استاد الهی خراسانی و فرصت تحقق رؤیای دیرینهاش، با پیشنهاد تولیت وقت آستان قدس رضوی، مرحوم آیتالله واعظ طبسی فراهم آمد. این پیشنهاد، فرصتی تاریخی برای تأسیس یک نهاد علمی تراز اول بود که بتواند پلی مستحکم میان میراث غنی اسلامی و نیازهای تمدنی امروز برقرار کند. اینگونه بود که سال ۱۳۶۳ «بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی» به همت بلند او تأسیس شد؛ نهادی که قرار بود تجلیگاه اندیشهای باشد که یک عمر برای آن مجاهدت کرده بود.
معماری یک رؤیا؛ پیوند حوزه و دانشگاه
بنیاد پژوهشهای اسلامی بیش از آنکه یک نهاد علمی باشد، تجلیگاه آرمانی و کارنامه عملی اندیشهای بود که استاد الهی خراسانی یک عمر برای آن مجاهدت کرد: پیوند حقیقی میان حوزه و دانشگاه. استاد با آسیبشناسی دقیق از ساختار علمی کشور، ریشه بسیاری از ضعفها را در گسست میان این دو کانون تولید دانش میدانست.
از همین رو، هنگامی که سکان هدایت این نهاد را به دست گرفت، همت خود را صرف تبدیل آن از یک مرکز نوپای فرهنگی به یکی از ستونهای استوار پژوهشی در جهان تشیع کرد؛ مأموریتی که بیش از سه دهه (تا سال ۱۳۹۴) با صلابت و استمرار آن را راهبری کرد.
ثمره این مدیریت حکیمانه و دوراندیش، گرد هم آمدن دهها استاد و پژوهشگر تراز اول حوزوی و دانشگاهی و انتشار بیش از ۲هزار عنوان کتاب مرجع و ماندگار بود. بسیاری از این آثار که حاصل پروژههای کلان و پژوهشهای بنیادین بود، توانست مرزهای دانش را جابهجا کند، چنانکه درخشش دهها اثر از تولیدات این بنیاد در جایزههای معتبری چون «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» و جشنوارههای تخصصی حوزوی و دانشگاهی، گواهی بر این موفقیت کمنظیر است.
مجاهدتی در احیای تراث اسلامی
در کنار تمام مسئولیتهای اجرایی، قلب پژوهشگر استاد الهی در خلوت کتابخانه و در کار طاقتفرسای تحقیق و تصحیح متون کهن اسلامی میتپید. همت اصلی او، احیای میراث مکتوب و ارائه متنی دقیق و پالوده به دست نسل امروز بود. این کوشش علمی، گستره وسیعی را شامل میشد: از قلمرو تفسیر با تحقیق بر کتاب گرانسنگ تاجالتراجم فی تفسیرالقرآن للاعاجم، تا اقیانوس حدیث با تصحیح اثر عظیم سفینةالبحار و مدینة الحکم و الآثار و تعمق در مبانی فقهی با آثاری چون منتهیالمطلب فی تحقیق المذهب، الرسالة العزیزة فی شرح الوجیزة و اجوبة المسائل الحاجبیه. هر یک از این آثار، نشان از دقت، وسواس علمی و تعهد عمیق او به حفظ و انتقال دانش اصیل اسلامی دارد.

آینه سلوک؛ راز «آیت اخلاق» بودن
پیش از آنکه نام استاد الهی خراسانی با مدیریت موفق یا تحقیق عمیق شناخته شود، شخصیت او در سلوک معنوی و اخلاق ریشه داشت. او سالک طریق بندگی بود و زندگیاش بر مدار اخلاص میچرخید؛ حقیقتی که نه در کلام، بلکه در آرامش رفتار و عمق نگاهش هویدا بود. انس او با عبادتهای خالصانه، دعاهای سرشار از حضور قلب و زیارت هرروزه بارگاه رضوی، جانش را صیقل داده بود و این زلالی درونی، در سیمای بیرونیاش به شکل فروتنی ذاتی، صبری ستودنی و کمگویی حکیمانه متجلی میشد.
این همان تصویری است که استاد رسول جعفریان، مورخ برجسته، به زیبایی ترسیم میکند، آنجا که مینویسد: «مرحوم الهی بیش از همه، آیتِ اخلاق بود... حضور همیشگیاش در بنیاد، چهرهای از خدمت علمی به معنای واقعی را به نمایش میگذاشت». در واقع، دقت وسواسگونهاش در کار و سعه صدرش در برخورد با دیگران، دو روی یک سکه بودند: جلوهای از تعهدی که هم در برابر پروردگارش احساس میکرد و هم در برابر وظیفهای که بر دوش داشت.
دغدغه گرهگشایی؛ ترجمان علم به عمل
در منظومه فکری استاد الهی خراسانی، علم و معنویت هرگز در برج عاج نظریهپردازی محبوس نمیماند، بلکه باید در میدان عمل و خدمت به مردم ترجمه میشد. او از همان جوانی، در کنار تحصیل و تهذیب، دغدغه عمیق گرهگشایی از کار نیازمندان را در دل داشت و برنامههای تبلیغی خود را با خدمت جهادی در مناطق محروم میآمیخت.
اوج این نگاه مسئولانه، در یک ابتکار تاریخساز نمایان شد: تأسیس صندوق قرضالحسنه حوزه علمیه مشهد در سال۱۳۴۲. این اقدام که به عنوان نخستین صندوق قرضالحسنه کشور شناخته میشود، محصول مستقیم همان روحیه دردمند و دغدغهمند بود. این نهال کوچک که ۶دهه پیش با نیت خالص کاشته شد، امروز به درختی تناور تبدیل شده که در سایهسار خود، گره از مشکلات هزاران استاد و طلبه گشوده و همچنان منشأ خیر و برکت است.
عروج ابدی؛ طنین نامی ماندگار
سرانجام، آن عالم عامل و مجاهد خستگیناپذیر، پس از عمری تلاش خالصانه در مسیر خدمت به دین و فرهنگ، در روز ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ شمسی، دعوت حق را لبیک گفت و در جوار رحمت الهی آرام گرفت. خبر عروجش، موجی از اندوه و حسرت را در میان جامعه علمی و دینی کشور، بهویژه در مشهد مقدس برانگیخت.
پیکر پاکش بر دوش شاگردان و ارادتمندان، با شکوهی تمام در صحن و سرای بارگاه رضوی تشییع شد و پس از اقامه نماز توسط یار دیرینش، آیتالله حاج شیخ مهدی مروارید، در رواق دارالعباده حرم مطهر، در آغوش خاک آرامید تا همسایه ابدی مولای خویش باشد.
در سوگ این فقدان، پیامهای تسلیت از سوی مراجع عظام تقلید، حضرات آیات عظمی سیستانی، سبحانی و کریمی جهرمی و نیز شخصیتهای برجسته علمی، فرهنگی و سیاسی کشور صادر شد. هر پیام، شهادتی بود بر عظمت شخصیت علمی و عمق خدمات فرهنگی آن استاد فقید؛ عالمی که بحق، مایه فخر حوزه علمیه خراسان و الگویی ماندگار از فضیلت و خدمت بود.
استاد الهی خراسانی، نماد عالمی بود که سلوک اخلاقی را به میراثی ماندگار از خدمت فرهنگی و گرهگشایی اجتماعی ترجمه کرد.



نظر شما